موسسه خیریه خادمین کتیج_حامی کودکان و مدرسه سازی در سیستان و بلوچستان

آموزش نیکی به دیگران

 

شاید نیازی به گفتن نداشته باشه که همه ما هر روز اطراف خودمون با مشکلات زیادی برخورد می کنیم. یه بخشی از این مشکلات اجتماعیه یا به یه تعبیری مشکلاتیه که کل اجتماع باهاش مواجهه و یه بخشی هم مشکلات فردی آدماست. خب میشه با دو نوع دید به این نوع مشکلات نگاه کرد.

یه دید اینه که دولت مسوولیت حل خیلی از مشکلات رو به عهده داره. مثلا اگر شیوع بیماری های قلبی زیاد شده، دولت باید ریشه یابی کنه و مثلا کارهایی بکنه که آلودگی هوا کمتر بشه یا کاری کنه که مردم غذاهای طبیعی بیشتر استفاده کنن و مانند این ها.  اما دید دومی هم وجود داره. اون دید هم اینه که هر کدوم از آدما چه کاری واسه رفع یا پیشگیری از این مشکلات می تونن انجام بدن.

فکر می کنم مشخصه که پیشگیری از مشکلات اجتماعی یا حل اصولی اونا، کاریه که به عهده دولت هاست، اما در خیلی از موارد چنین اتفاقی نمیفته. مثلا به خاطر طراحی غلط سیاست ها یا به خاطر اجرای غیراصولی طرح های خوب یا به هر دلیل دیگه ای ممکنه خیلی از مشکلات حل نشن یا حتی توسعه پیدا کنن.

در چنین موقعیتی، اگه همه آدما یا اغلبشون صرفا به فکر زندگی شخص خودشون باشن، نتیجش اینه که جامعه محل آرام و امنی برای زندگی آدما نخواهد بود. اما اگه بنا به فرض، مشکلات زیادی تو جامعه وجود داشته باشه، اما آدما واسه همدیگه دل بسوزونن و در حد بضاعتشون به هم کمک کنن موضوع متفاوت خواهد بود.

همه این ها رو گفتم که به این نتیجه برسم که اگر در جامعه اغلب آدما نسبت به مشکلات بقیه بی تفاوت نباشن و به حل این مشکلات کمک کنن، کیفیت زندگی همشون بهتر میشه و این اتفاق تنها در صورتی میفته که آدما نیکی کردن را یاد گرفته باشن و به اون عادت کرده باشن.

حالا سوال اینجاست که چه طور میشه نیکی را به آدما یاد داد. فکر می کنم که پاسخ دقیق این سوال را روانشاس ها با کمک جامعه شناس ها باید بدهن چون این مساله هم از یک طرف به روان و آموزش فردی بستگی داره و از طرف دیگه یه موضوع اجتماعیه. اما به نظر من چند تا نهاد اثرگذار هستن که اونا به خاطر اثرگذاری جدیشون باید این کار را انجام بدن. شاید به ترتیب توانایی اثرگذاری این نهادها عبارتند از خانواده، مدرسه و رسانه.

این جا باید به یه تعداد سوال پاسخ داد. مثل این که این نهادها چه کاری باید بکنن، به عبارتی چه چیزی را به چه روشی باید به آدما یاد بدهن؟ وقتی خیلی از پدر مادرها عادت به نیکی ندارن، چه طور میشه توقع داشت که اونو به فرزندانشون یاد بدن؟ آیا مدارس قابلیت انتقال چنین مفاهیمی رو به بچه ها دارن؟ آیا معلم ها با وجود مشکلات معیشتی فراوون می تونن چنین کاری رو انجام بدن؟ آیا رسانه ای هست که بشه روی اثرگذاریش حساب کرد؟ به غیر از این ها، آیا موسسات خیریه نمی تونن سازمان های مناسبی برای آموزش نیکی باشن؟ و سوالات فراوون دیگه.  من سعی می کنم پاسخ های خودمو به این سوالات در این صفحه بنویسم و امیدوارم این فعالیت های فکری عاقبتش اجرایی بشهJ


آموزش نیکی توسط خانواده

معلومه که خانواده تو شکل گیری شخصیت آدما اثرش از هر نهاد دیگه ای بیشتره. آدما سال های اولیه زندگیشونو که سال های شکل گیری عادات رفتاریشونه اغلب در خانه هستن و در سال های بعد هم بخش زیادی از زمانشونو در خانه می گذرونن. بنابراین، پدر مادرها خیلی می تونن در عادت دادن فرزندانشون به نیکی موثر باشن.

حالا سه تا سوال مهم هست که باید بهشون پاسخ داد:

•         چه طوری باید به والدین انگیزه داد که نیکی کردن را به فرزندانشون یاد بدن؟

•         والدین چه چیزهایی را باید به فرزنداشون در مورد نیکی یاد بدن؟

•         این کار رو چه طوری باید انجام بدن؟

فکر میکنم یه بخش زیادی از خانواده ها هستن که علاقه مندن بچه هاشون اهل نیکی بار بیان گرچه ممکنه در عمل هیچ کاری برای این که این اتفاق بیفته انجام ندن. توی کشور ما بسیاری از مردم اعتقادات دینی دارن و همین شاید کافی باشه برای این که علاقه مند باشن بچه های نیکوکاری داشته باشن. حتی آدمای بدون اعتقادات هم شاید از داشتن بچه های اهل نیکی خوششون بیاد چون تو زمانی که خودشون به کمک بچه هاشون نیاز پیدا میکنن، چنین بچه هایی بیشتر به کارشون میان. با همه این اوصاف، اگر قرار باشه پدر مادرا آموزش ببینن که چگونه نیکی را آموزش بدن، باید اول انگیزه هاشونو برای این کار تقویت کرد.

فکر می کنم برای تقویت انگیزه پدر مادرا باید یه چیزهایی را بهشون یادآوری کرد. مثلا مواردی مثل این ها:

•         توی متون دینی مون داریم که پدر و مادر بعد از رفتن از این جهان، از نیکی های فرزند صالح شون بهره می برن.

•         میشه دید که آدمایی که اهل نیکی هستن روان های سالمی دارن و بانشاط هستن. بچه ها هم از این قاعده مستثنی نیستن.

•         بچه هایی که انگیزه کمک کردن به دیگران رو دارن کمتر از اون هایی که چنین انگیزه هایی رو ندارن در معرض انحرافات اخلاقی هستن.

•         این که آدم ببینه بچه هاش نیکی می کنن و اهل گره گشایی هستن لذت بخشه – اصلا چه انگیزه ای بهتر از این؟!


اما در مورد این سوال که والدین چه چیزهایی را باید به فرزندانشون یاد بدن، فکر می کنم چند تا مورد زیر را باید به بچه هاشون یاد بدن:

1.       شاید اولین چیزی که بچه ها باید یاد بگیرن اینه که اگر دیدن کسی مشکلی داره و اونا می تونن بهش کمک کنن، بی تفاوت نگذرن. به روش های مختلف میشه اینو به بچه ها یاد داد. نمونه های زیادی میشه مثال زد از روش هایی که باعث میشه این مورد به بچه ها آموزش داده بشه. مثلا پدر داره همراه فرزندش توی خیابون راه میره و میبینه که یه پیرزن یا یه نابینا می خوان از خیابون رد بشن. کمک کردن به این آدم در مقابل فرزند حتما اثر خودشو در ذهن فرزند میگذاره. یا مثلا کمک به آدمی که سوخت خودروش تموم شده یا ماشینش خراب شده و نیاز به کمک داره و موارد دیگری مثل این ها.

2.       نشون دادن روش های مختلف نیکی به بچه ها. باید به بچه ها یاد داد که روش های مختلفی برای حل مشکلات مردم و خوشحال کردن اونا وجود داره و البته ابتدا خود پدر و مادر باید این روش ها رو بدونن. مثلا سر زدن به پدربزرگ و مادربزرگ ها، عیادت از مریض های فامیل، کمک به همسایه ها واسه حل مشکلاتشون و مانند این موارد.

3.       نشون دادن قواعد نیکی. میشه به بچه ها یاد داد که کار نیکو به خاطر لذتش باید انجام داد؛ باید حرمت آدما رو موقع کمک به اونا حفظ کرد؛ باید موقع کمک به بقیه گشاده رو باد و سایر قواعد.

خیلی مهمه که از ترفندهای آموزشی هم برای آموزش نیکی به بچه ها استفاده بشه. مثلا:

•         موقع کمک به دیگران اگر امکانپذیره بچه ها رو هم باید شریک کرد. مثلا اگر قراره یه پیرزن رو از خیابان رد کنیم یه دستشو بدیم به دست فرزندمون یا اگر قراره پولی به عنوان صدقه پرداخت بشه، بهتره پول را به فرزندمون بدهیم که پرداخت رو انجام بده.

•         اگر فرزندمون کار نیکی انجام میده، باید حتما تشویقش کنیم. این کار باعث میشه به تدریج تصویر خوبی از نیکی در ذهنش شکل بگیره و از نیکی لذت بیشتری ببره.


اما باید کسانی باشند که آموزش نیکی را آموزش بدن. به نظر می رسه برای چنین کاری میشه از روش های مختلف زیر استفاده کرد:

1.       آموزش توسط موسسات خیریه. با توجه به این که آموزش اثرات ماندگار و عمیقی می تونه داشته باشه، بنابراین، یکی از فعالیت های موسسات خیریه می تونه آموزش نیکوکاری باشه. این کار می تونه از طریق برگزاری سمینار، برگزاری کلاس برای والدین و مانند این ها انجام بشه.

2.       آموزش از طریق کتب و جزوات آموزشی. میشه از طریق کتبی که در حوزه های روانشناسی و آموزش نوشته میشه، روش آموزش به والدین منتقل بشه.

3.       آموزش از طریق رسانه ها.

4.       آموزش از طریق مدارس. مدارس می تونن با برگزاری جلسات آموزشی برای والدین، روش های آموزشی را با والدین در میون بذارن.


1. آموزش از طریق موسسات خیریه:

همون طور که در انجام دادن کارهای انتفاعی یا درآمدزا، باید سعی کرد که بهترین روش انتخاب بشه، برای کارهای عام المنفعه و خیر هم بهتره بهترین روش انتخاب بشه. به عبارتی، آدمای نیکوکار باید یاد بگیرن که کار خیرشونو به روشی انجام بدهن که بالاترین راندمان یا بازدهی رو داشته باشه.

موسسات خیریه منابعی در اختیار دارن که با اون منابع میشه کارای مختلفی انجام داد. طبعا این موسسات باید از بین روش های موجود، بهترینو انتخاب کنن. نکته مهم این جاست که بسیاری از اوقات، بهترین روش آموزش دادنه. این آموزش دادن می تونه به دو شکل زیر باشه:

• آموزش آدمای نیازمند

• آموزش کمک به آدمای نیازمند

در مورد اولی که خب از قدیم یه ضرب المثل واسش گفتن که خیلی حکیمانه و گویاست که "به جای ماهی دادن به آدما، ماهی گرفتنو باید یادشون داد". نکته جالب این جاست آموزش ماهی گرفتن، خرجش کمتر از ماهی دادنه اما وقتی شما به یه کسی ماهی گرفتنو یاد میدی، اونو تا آخر عمرش بی نیاز می کنی، ولی وقتی بهش ماهی می دی، برای مدت کوتاهی نیاز غذاییشو برطرف می کنی.

در این مطلب قرار نیست در مورد آموزش به آدمای نیازمند صحبت بشه، بلکه قصد اینه که در مورد آموزش نیکوکاری مطالبی طرح بشه. چیزی که می خوام بگم اینه که خیلی خوبه موسسات خیریه بخشی از بودجه یا منابعی که دارنو اختصاص بدهن به آموزش نیکوکاری. به نظرم این کار بازدهی بسیار بالایی داره، زیرا:

• بسیاری از روش های آموزشی برخلاف خیلی از کارهای عام المنفعه هزینه بالایی نداره.

• منابع انسانی فراوونی وجود داره که با آموزش میشه اونا رو به انجام کارای خیر ترغیب کرد و اون وقت اونا خودشون از منابع شخصی یا با جمع کردن منابع دیگران، منشا خیر میشن.

• آموزش میتونه به سرعت توسعه پیدا کنه، در حالی که خیلی دیگه از کارای خیر این طوری نیست.


حالا سوال اینه که یه موسسه خیریه چه چیزایی رو باید یاد بده و به چه کسایی. فکر می کنم که موارد زیر از پاسخ های ممکن به این سواله.

آدمای صاحب مال فراوونی هستند که دلشون می خواد قبل از رفتنشون از این دنیا یه اثر خیری از خودشون به جا بذارن. فکر کنم هر آدم نرمالی که صاحب ثروت باشه چنین خواسته ای داره. اما خیلی از این آدما به خاطر مشغله کاری زیاد یا ندونستن بهترین روش یا به خاطر عقب انداختن این کار، آخرش هم نمی تونن کاری که میخوان انجام بدهن. آیا یه موسسه خیریه واقعا نمی تونه نقشی در این زمینه داشته باشه، یعنی یه روش شسته و رفته رو به این جور آدما معرفی کنه و ترغیبشون کنه که چنین کاری رو با مکانیزمی که احتمال فساد توش نیست انجام بدن؟

چه قدر ایرانی در خارج از ایران زندگی می کنند که سنشون بالا رفته و دوست دارن قبل از رفتن، یه کار خیری واسه مردم روستاشون، شهرشون یا کشورشون انجام بدن. کافیه واقعا کسانی پیدا بشن که روش انجام این کارا رو نشونشون بدن یا روش هایی رو طراحی کنن که اون آدما مطمئن بشن پولشون حتما صرف یه کار خیری میشه که باقی می مونه.

چه قدر خانم های خانه دار هستند که وقت اضافی فراوونی دارن و از این که وقتشون با انجام یه کار خیر پر میشه لذت خواهند برد و چه کسی هست که بهشون یاد بده چه طوری می تونن این کارو انجام بدن؟

چه قدر دخترای مجرد بیکار که تنها به دنبال پر کردن وقتشون هستند و به دنبال کاری برای سرگرم شدن. خب آیا واقعا نمیشه کاری کرد که بخشی از وقت این ها صرف حل مشکل آدمایی بشه که مشکل دارن؟

اگه بخوایم این فهرستو ادامه بدیم موارد متعدد دیگه ای رو میشه بهش اضافه کرد. با این وصف، واقعا فکر می کنم که لازمه بخش عمده توان آدمایی که می خوان کار خیر کنن و وقت و منابع موسسات خیریه باید صرف آموزش بشه.

برای این که جواب قدری روشن تر بشه، بهتره این طوری گفت که میشه موسسات خیریه ای را صرفا با ماموریت آموزش ایجاد کرد به طوری که مثلا به یکی از روش های زیر کار کنن (طبعا ایجاد چنین موسساتی نیاز مالی زیادی نخواهد داشت و بنابراین تعداد زیادی از افراد خوش فکر و خوش نیت می تونن دست به تاسیس چنین موسساتی بزنن).

• حرفه های زیادی هستن که اگر آدما اونا رو یاد بگیرن می تونن کسب درآمد کنن. نمونه هایی از این حرفه ها تایپ کامپیوتری، آرایشگری، خیاطی و مانند این هاست. اگر دختران خانواده های نیازمند چنین مشاغلی را یاد بگیرن به احتمال زیاد می تونن باهاش کسب درآمد کنن. از طرفی بسیاری از دختران مجرد در خانواده های متوسط یا مرفه هستن که این حرفه ها رو بلدن و مقدار زیادی از وقتشون هم تو خونه تلف میشه. یه موسسه خیریه می تونه با هدف آموزش حرفه ای دختران خانواده های نیازمند تشکیل بشه و از دخترای داوطلبی استفاده کنه که وقت فراغتشون زیاده. به عبارتی ماموریت این موسسه میشه ایجاد ارتباط بین این دو تا گروه. این طوری هر دوی این گروه ها منتفع میشن.

• خیلی از آدما هستن که به کمک مالی نیاز ندارن و فقط دوست دارن کسی یا کسانی به اونا سر بزنه، باهاشون حرف بزنه، بهشون لبخند بزنه و شاید به درد دلشون گوش بده. نمونه هاش هم زیادن. مثلا سالمندایی که تو خونه سالمندان هستن یا معلولایی که تو تو آسایشگاه ها هستن. کافیه یه موسسه خیریه کارش رو همین بذاره که به آدما یاد بده و همین طور تذکر بده که می تونن ماهی یک بار یا حتی سالی یک بار به این جور آدما سر بزنن و با هدیه ای یا حتی لبخندی خوشحالشون کنن. معلومه که این کار آموزشی خرج زیادی نداره و میشه به روشای مختلف انجامش داد، مثل مقاله نوشتن تو روزنامه ها و مجلات، ارسال ایمیل واسه آدما، برگزار کردن جلسات آموزشی در دانشگاه ها یا مساجد و ... .

خلاصه این که اولا آموزش روش بسیار خوبی واسه توسعه کارای خیره و ثانیا چون هزینه زیادی نداره خیلیا می تونن انجامش بدن.

کاش یه روزی بیاد که همه آدما بخشی از وقتشون در هفته یا ماه رو واسه یه کار خیری که دوست دارن بذارن.


2. آموزش از طریق نشریات:

 در سایر کشورهای دنیا، از رسانه هایی مثل کتب برای آموزش نیکوکاری استفاده می کنن و چیزهایی مثل روش مدیریت موسسات خیریه، روش های جلوگیری از اشتباه در فعالیت های خیریه و مواردی مثل این ها را آموزش می دن.

با این وصف، شاید خوب باشه که توی این کشور هم آدمایی که تجربه کارای خیر دارن، این تجارب رو مکتوب کنن. موضوعاتی که باید در موردش مطلبی نوشت طبعا موضوعاتیه که مشکلات و تجارب ناموفق فراوون داره. مثلا فراوون هستن آدمایی که وصیت می کنن جایی پس از مرگشون وقف فلان کار خیر بشه، اما بعد از مدتی از مرگشون، به خاطر عدم تامین مالی، مدیریت نامناسب یا بی توجهی متولیا، موقوفه بلااستفاده میشه یا حتی ازش سوء استفاده میشه. بنابراین، یکی از موضوعات خیلی مناسب برای تحقیق و نوشتن کتاب، روش ایجاد موسسات خیریه است، طوری که پس از اتمام حیات خیـّر هم، برای مدت طولانی موسسه خیریه یا موقوفه منشا خیر بشه.

یکی دیگه از موضوعات مناسب برای کار، روش مدیریت موسسات خیریه است. توی کشور ما خیلی از موسسات خیریه توسط آدمای با سن بالا ایجاد و مدیریت میشه، آدمایی که نه اندیشه جوون دارن و نه انرژی کافی واسه کار جدی. خیلی از اوقات آدمای مسن یکی از اهدافشون از ایجاد یا اداره موسسات خیره، ایجاد اشتغال و سرگرمی واسه خودشونه. این یکی از آفت های این موسساته. اگر آدما قبل از رسیدن به سن بالا یا پیدا کردن شرایط تاسیس یک موسسه خیریه، روش ایجاد و مدیریت رو یاد بگیرن، این موسسات یا مراکز نتایج خیلی بهتری به دست می آرن.

شاید بشه موضوعات دیگه ای هم واسه کتاب نوشتن پیدا کرد. توی زمینه خیریه کتاب توی کشور ما فراوون نوشته شده، اما متاسفانه کتابا خیلی کاربردی نیستن و بیشتر در حد جمع آوری و تنظیم مطالب هستن، در صورتی که برای بهبود وضعیت موجود باید روش های فعلی نقد بشن و روش های جدید انجام کارای خیر طراحی بشه. واقعا لازمه که کتب موجود برای مخاطبایی نوشته بشه که نیازمند و تشنه مطلبن تا نوشتن کتاب نهایتا نتیجه اجرایی داشته باشه.

شاید گفتن یه نکته هم مفید باشه. خانواده، مدرسه، دوستان، تلویزیون، فیلم ها، کتب، مجلات و خلاصه آدمایی که دور و برمون هستن منشا شکل گیری اهداف و آرزوهای ما هستن، آرزوهایی مثل دکتر و مهندس شدن، پولدار شدن، داشتن فرزندانی با فلان ویژگی ها، داشته خانه یا ویلایی با فلان مشخصات و خیلی چیزهای دیگه. وقتی یه آرزویی به طور جدی در ذهن کسی رسوخ کنه یا به عبارتی یک خواسته در وجود کسی واقعا قوت بگیره، احتمال تحقق اون خواسته زیاده. خب یکی از آرزوهای جدی آدما میتونه انجام دادن یک کار خیر بزرگ باشه. فکر می کنم از زمینه نوع دوستی که توی آدما وجود داره خیلی خوب میشه برای ایجاد چنین آرزویی در اونا استفاده کرد.

آیا واقعا نمیشه کاری کرد که بچه های این جامعه یا بخشی از اونا از بچگی این آرزو تو وجودشون شکل بگیره که وقتی سنشون بیشتر شد و توانایی شون بالاتر رفت، یه کار خیر موثر و بادوام رو راه بندازن. کسی که بتونه چنین بذری رو تو ذهن بچه ها بکاره کاری کرده کارستون!

به نظرم از روشای مختلفی واسه چنین کاری میشه استفاده کرد. مثلا:

•یکی از کارای خیلی موثر، انتشار زندگی نامه های آدمای نیکوکار موثر در ایران وجهانه. فکر می کنم زندگی نامه این آدما مثل تابلوهای زیباییه که اگه در معرض دید باشه می تونه باعث خلق تابلوهای جدید بشه. مثلا زندگی نامه آدمایی مثل مادر ترزا یا نمونه های ایرانیش اگه فراوون نقل بشه قطعا آثار خودشو به جا می ذاره.

• یکی دیگه از کارایی که می تونه باعث بشه آدما انگیزه کارای خیر رو پیدا کنن، نشون دادن مشکلات بقیه است و به خصوص به بچه ها که ذهنشون هنوز پاکه. چه قدر خوبه بچه ها رو ببرن مثلا تو محلات فقیر شهر یا حتی مناطق محروم دورافتاده تا مثلا خونه های محقر، وسایل کم و کهنه، کوچه های تنگ و باریک، آدمای افسرده و مریض و خلاصه گرفتاریا و مشکلات فقرا رو ببینن. این دیدنا همراه با تعریف زندگی آدمایی مثل مادر ترزا حتما می تونه در شکل گرفتن آرزوی نیکوکار شدن در بچه ها موثر باشه (البته این نوع آموزش به نشریات ارتباطی نداره!)

•روانشاسا میگن که آدم به هر چی فکر کنه همون موضوع در ذهنش بزرگ میشه، چه خوب و چه بد. این مطلب در مورد اخبار و مطالب رسانه ها هم صادقه. چرا رسانه ها نباید خیر کارای خوب رو بزرگ نشون بدن؟ چرا خبر ساخت یه مدرسه جدید توسط یه آدم خیر نباید در مقیاس وسیع منتشر بشه؟ چرا خبر فداکاری های آدما نباید تیتر درشت بشه؟ فکر می کنم روزنامه ها و سایر نشریات به هر حال اثر جدی در ترویج نیکی می تونن داشته باشن.

خلاصه خوبه که مولفا، مترجما، ناشرا و سردبیرا دغدغه ترویج نیکوکاری رو داشته باشن.


3. آموزش از طریق کتب درسی:

 توی نظام آموزشی ما خیلی از مطالبی که بچه ها باید یاد بگیرند، توی برنامه درسی بچه ها گنجونده نشده. مثلا چند نوع از این مطالب اینهاست:

•  مطالب مربوط به بهداشت روانی.

• مطالبی در مورد روش های پیشگیری و درمان بیماری های رایج.

• مطالبی در مورد ایمنی فیزیکی در زندگی

• مطالبی در ارتباط با اخلاق حرفه ای

• مطالبی در مورد اخلاق در روابط اجتماعی

• مطالبی در مورد نظم و برنامه ریزی

اما تا بخواین، مطالبی توی کتب بچه ها هست که واقعا یا بی فایده است یا کم فایده. از این هم فراوون میشه مثال زد. چه قدر از مطالب کتابای درسی تاریخ واقعا توی زندگی آدما به کار می آد؟ این همه اسم و تاریخ و امثال این ها، آیا واقعا در زندگی فعلی یا آتی بچه ها اثر داره؟ جغرافیا هم باز به شرح ایضا. چه قدر عدد و رقم و اسم بود که یاد گرفتیم، ولی واقعا از یاد گرفتن اونا چه چیزی عایدمون شد؟ من هنوز متوجه نمی شم که دونستن مقدار بارندگی در چراپونچی یا ارتفاع قله کلیمانجارو چه فایده ای داره. از سایر درس ها هم میشه مثال زد. نکته جالب اینجاست که این همه انرژی از معلما و شاگردا صرف یادگیری چنین چیزایی میشه ولی تقریبا هیچ کس به فکر تغییر این فرآیند نیست.

بگذریم. یکی از مطالب مهمی که میشه از طریق کتب آموزشی به بچه ها آموزش داد، همین نوع دوستی و خیرخواهیه. حداقل میشه گفت که اگر هم نشه از طریق کتب درسی چنین چیزایی رو به همه بچه ها آموزش داد، وجود چنین مطالبی به هر حال اثر مثبتی روی بچه ها خواهد داشت.

من یادمه که در زمان ما که در کتب درسی، اعم از ابتدایی، راهنمایی یا دبیرستان، اصولا به طور مستقیم یا غیرمستقیم هیچ مطلبی در مورد مفاهیم نوع دوستی و خیرخواهی وجود نداشت. من متخصص آموزش یا مدیریت آموزش نیستم، اما فکر می کنم میشه از این ایده ها در کتب درسی استفاده کرد:

•توی این کشور خیلی از خانواده ها هستن که از خیلی جهات، مثلا آب آشامیدنی، بهداشت، تغذیه، مسکن، شغل، امنیت و خیلی چیزای دیگه محرومن و به دلایلی تحت پوشش هیچ نهاد حمایتی هم نیستن. خب چه ایرادی داره که توی کتب درسی بچه ها، روش های مختلف کمک آدمای خیرخواه به این خانواده ها با تصویر یا متن به بچه ها نشون داده بشه؟ این روش کمک نمی کنه بچه ها یاد بگیرن که تنها راه کمک کردن به بقیه، دادن پول نیست و میشه با صرف زمان یا دادن اطلاعات یا امانت دادن وسایل یا قرض دادن یا خیلی روش های دیگه به بقیه کمک کرد؟

•چرا بچه های این کشور باید بدونن فلان شاعر سبک عراقی کی به دنیا آمده و کی مرحوم شده، اما نباید بدونن که آدمای نیکوکار اثرگذار این کشور چه کسانی بوده اند و چه کارایی کرده اند؟

•یه کارایی هست که فکر می کنم واقعا باید توی کتب درسی تحسین بشه. نمونه اش، ایجاد اشتغال یا کارآفرین بودن به خصوص در مناطق محرومه. خب دلیلش هم معلومه دیگه.

یه نکته در مورد آموزش روش های نیکوکاری با کتب درسی به نظرم خیلی مهمه. نباید این موارد به هیچ وجه در امتحانات بیاد. چون این کار قطعا می تونه آثار معکوسی روی خیلی از بچه ها بذاره. برای آموزش نیکی هم مثل خیلی چیزای دیگه، باید یه کاری کرد که بچه ها خاطره خوشی از یادگیری داشته باشد و لازم نباشه بالاجبار مطالب رو یاد بگیرن.

فکر می کنم، یه نشریاتی مثل نشریه رشد که توی مدارس توزیع می شن هم می تونن توی این زمینه منشا خیر بشن.

کاشکی یه روز بیاد اهمیت سیستم آموزشی درک بشه.