محوریترین موضوع مورد بحث میان مدیران سازمانهای غیرانتفاعی، پرسشهایی از این دست است: پول داریم یا نه؟ چه مقدار نیاز داریم؟ از کجا میتوانیم کمکهای مالی جمعآوری کنیم؟ چرا بیشتر از این نیست؟
ما در طول یک تحقیق توانستیم ده مدل جمعآوری کمکهای مالی را شناسایی کنیم که معمولا بزرگترین سازمانهای غیرانتفاعی در آمریکا از آنها استفاده میکنند. هدف ما تجویز یک رویکرد مشخص برای پیروی توسط یک سازمان غیرانتفاعی نیست. در واقع امیدوار هستیم که به رهبران سازمانهای غیرانتفاعی کمک کنیم تا مدلهایی را که باور دارند میتواند از رشد و توسعه سازمان حمایت کند، بهصورت واضحتر و روشنتری بیان و به گفتوگو بگذارند و از این بینش در جهت بررسی ظرفیتها و محدودیتهای مرتبط با آن مدل استفاده کنیم.
دریافتکنندگان خیریه، مشتریان سازمان نیستند
هنگامی که یک سازمان غیرانتفاعی راهکاری را در جهت ایجاد ارزش برای یک دریافتکننده خدمات خیریه مییابد (بهعنوان مثال، بازپروری یک زندانی برای بازگشت به جامعه و یا نجات یک گونه زیستی در معرض خطر)، منبع اقتصادی پولساز و سودآور خود را نیافته است و باید جداگانه به دنبال یافتن این منبع باشد. همه سازمانهای غیرانتفاعی در حقیقت مشغول دو نوع «کسب و کار» هستند - یکی مربوط به فعالیتها و برنامههای خودشان و دیگری در رابطه با افزایش میزان کمکهای اهدایی و خیریه.
در نتیجه این تفاوتی که بین دریافتکنندگان خیریه و حامیان مالی وجود دارد، جنبههای مختلف مهم مدلهای تامین کمکهای مالی سازمانهای غیرانتفاعی باید جدا از مدلهای موجود در دنیای شرکتهای تجاری مورد بحث و بررسی قرار بگیرند. یک مدل کسب و کار دربرگیرنده انتخابهای مختلف در رابطه با ساختار هزینهها و میزان ارزش برای دریافتکنندگان خدمات خیریه است. یک مدل جمعآوری کمک مالی تنها بر روی کمکهای مالی متمرکز است و کاری به برنامهها و خدمات ارائه شده به دریافتکنندگان خیریه ندارد.
همه مدیران سازمانهای غیرانتفاعی میتوانند ازاین ده مدل برای بهبود جمعآوری کمک مالی و مدیریت آنها استفاده کنند اما کارآیی این مدلها زمانی اهمیت پیدا میکند که سازمان غیرانتفاعی بزرگتر میشوند. راههای زیادی برای جمعآوری کمک مالی به میزان یک میلیون دلار در سال وجود دارد که برخی از آنها حتی به صورت بداهه در طول فرآیند شکل میگیرند. اما هنگامی که سازمان سعی میکند سالانه حدود بیست و پنج تا پنجاه میلیون دلار یا بیشتر جمعآوری کند، راههای کمتری وجود دارد. تعداد تصمیم گیرندگان بالقوهای که میتوانند اجازه صرف کردن این چنین مقدار زیادی از پول را بدهند، کاهش مییابد (و یا باید از مجموعهای از این افراد کمک بگیرید) و همینطور عواملی که در این افراد برای گفتن «بله» ایجاد انگیزه میکنند نیز بیشتر میشوند (و یا بهطور کامل تحت تاثیر یک رهبر کاریزماتیک سازمان غیرانتفاعی قرار نمیگیرند).
تحقیق ما صحت این مطلب را تائید میکند. در مطالعهای که اخیرا انجام دادیم، ۱۴۴ سازمان غیرانتفاعی تاسیس شده از سال ۱۹۷۰ که تا اندازه پنجاه میلیون دلار در سال یا بیشتر رشد کرده بودند را شناسایی کردیم. در طی این تحقیقات متوجه شدیم که تک تک این سازمانها به دنبال منابع مشخصی از کمکهای مالی بودند که توانستند با اتکا به آنها، رشد کنند و بیشترشان روی تنها یک منبع خاص که متناسب با کار و برنامه خودشان بود، تمرکز کرده بودند. همچنین هر یک از آنها قابلیتهای کاملا حرفهای در داخل سازمان پرورش داده بودند که هدفشان جمعآوری کمک مالی از آن منابع مشخص بود. بهعبارت دیگر، هر کدام از این سازمانهای غیرانتفاعی یک مدل جمع آوری کمکهای مالی داشتند که بهخوبی توسعهیافته بود.
هر چقدر میزان کمک مالی مورد نیاز بیشتر باشد، اهمیتِ به دنبال بازارهای جمعآوری کمک مالی شناخته شده بودن که در آن تصمیم گیرندگان خاصی با انگیزههای مشخص وجود دارند نیز بیشتر میشود. بهعنوان مثال گروههای بزرگی از اهداکنندگان انفرادی، بر اساس دغدغههای رایج مشترک در مورد مسائل مختلف مانند تحقیقات بر روی سرطان پستان به یکدیگر ملحق شدهاند. در مثالی دیگر، منابع بزرگ کمکهای مالی از سوی دولت، ماموریت و اهداف خاصی مانند نگهداری و سرپرستی کودکان یتیم دارند. یک سازمان غیرانتفاعی میتواند تعداد انگشت شماری از بنیادها و یا افراد ثروتمند را متقاعد کند تا چند میلیون دلار برای موضوعی که قبلا نادیده میگرفتند، اهدا کنند ولی این روش برای یک سازمان غیرانتفاعی که به دنبال جمعآوری دهها میلیون دلار است، جوابگو نخواهد بود.
هدف این نیست که بازار جمعآوری کمک مالی را پایدار و باثبات توصیف کنیم؛ خیر، این طور نیست. اولین بار که «روز زمین» در سال ۱۹۷۰ برای افزایش آگاهی و قدردانی نسبت به محیط زیست کره زمین نامگذاری شد، همزمان یک موج افزایش کمک به معضلات محیط زیستی ایجاد شد. قحطی اتیوپی در سالهای ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۵ منجر به افزایش قابل توجهی در میزان حمایت از کمکهای بینالمللی شد. آگاهی از بحران آموزشی ایالات متحده آمریکا در اواخر دهه ۸۰، زمینه را برای جذب کمکهای مالی در جهت ایجاد مدارس مستقل فراهم کرد. تغییرات را نمیتوان پیشبینی کرد ولی به دلیل غیرقابل پیشبینی بودن، نمیتوان به یک راه خاص برای جمعآوری کمک مالی وابسته بود.
ده مدل جمعآوری کمک مالی
ایجاد یک چارچوب برای جمعآوری کمک مالی در سازمانهای غیرانتفاعی یک چالش است. برای اینکه مدلها کارآمد و مفید باشند، نباید بیش از حد بهطور کلی و یا بیش از حد بهطور خاص تعریف شده باشند. بهعنوان مثال، یک کلینیک سلامت عمومی که به بیماران تحت پوشش برنامه کمک دریافت درمانی دولت، خدمات میدهد را در نظر بگیرید و هم یک سازمان غیرانتفاعی که کارش توسعه حمایت شده از طرف دولت آمریکا برای توسعه بینالمللی است. درست است که هر دو از سوی دولت کمک مالی دریافت میکنند ولی نوع کمک مالی و تصمیم گیرندگان کنترل این منابع مالی کاملا متفاوت از یکدیگر هستند. قرار دادن این دو در کنار هم و در یک مدل، مفید و کارآمد نخواهد بود. در عین حال تعیین یک مدل جداگانه برای تمام سازمانهایی که کمک مالی یکسانی دریافت میکنند، تعریف بیش از حد خاص و محدودی است که کارآیی لازم را نخواهد داشت.
در نهایت به سه پارامتر برای تعریف مدلها رسیدیم: منبع کمک مالی، انواع تصمیم گیرندگان، و انگیزههای تصمیم گیرندگان. با این کار توانستیم ده مدل جمعآوری کمک مالی متمایز، منسجم و درعین حال در برگیرنده انتخابهای واقعی را شناسایی کنیم.
در ادامه این مقاله هر کدام از این ده مدل جذب سرمایه همراه با توصیف نمونهای از سازمان غیرانتفاعی متناسب با آن معرفی شده است. این مدلها به ترتیبِ میزان قدرت تامینکننده حمایت مالی آنها آورده شدهاند. سه مدل اول (مرتبط کنندههای احساسی، متکی بر دریافتکنندگان خیریه، و مشوق اعضا) تا حد زیادی توسط بسیاری از کمکهای فردی تامین مالی میشوند. مدل چهارم (شرطبندی کننده بزرگ) تا حد زیادی توسط یک فرد و یا توسط تعداد کمی از افراد و بنیادها تامین مالی میشوند. سه مدل بعدی (ارائه دهنده خدمات عمومی، ابداکننده قوانین و سیاستها، و کارگزار ذینفعان) تا حد زیادی توسط دولت تامین مالی میشوند. مدل هشتم (بازیافتکننده منابع) تا حد زیادی از طرف شرکتهای بزرگ پشتیبانی میشوند. دو مدل پایانی (اجراکننده در سطح محله ولی در سرتاسر کشور) مخلوطی از انواع کمکهای مالی را دریافت میکنند.
مدل اول: ایجاد رابطهای احساسی
برخی از سازمانهای غیرانتفاعی مانند بنیاد مِیک اِ ویش (ترجمه تحتاللفظیاش میشود: یک آرزو بکن) با تمرکز روی هدفشان توسعه پیدا کردند که این هدف منعکسکننده و طنین دغدغههای تعداد زیادی از مردم با سطح درآمد مختلف بود. در واقع ساختار و چارچوبی را ارائه کرد که این افراد توانستند برای اولین بار با هم ارتباط برقرار کنند. سازمانهای غیرانتفاعی که از این رویکرد استفاده میکنند از مدلی با نام رابطهای احساسی پیروی میکنند. رسالت بیشتر اینگونه سازمانها در زمینههای تحقیقات محیط زیست، بینالملل و سلامت متمرکز است. این سازمانها متفاوت از آنهایی هستند که به سراغ افراد با باور دینی خاص، گرایشات سیاسی و یا علاقه ورزشی خاص میروند که با هم برای بیان عقاید و علایق مشترکشان سازمانی را تشکیل دادهاند.
مدل رابطهای احساسی معمولا به دنبال ایجاد روابط ساده و روشن میان داوطلبین در مراسمهای مختلف جمعآوری کمکهای مالی است. بنیاد سوزان جی کومن یک نمونه از سازمان غیرانتفاعی است که از مدل رابطهای احساسی استفاده میکند. بنیاد کومن که در سال ۱۹۸۲ تاسیس شده، به دنبال ریشهکن کردن سرطان پستان بهعنوان یک بیماری مهلک است. بنیاد این کار را از طریق کمک مالی به تحقیقات پزشکی، حمایت از پروژههای پژوهشی، آزمایشی (غربالگری) و درمانی در سرتاسر دنیا انجام میدهد و برنامههای آموزشی مختلفی برای زنان در مورد اهمیت تشخیص زود هنگام دارد. ماموریت این بنیاد منعکسکننده دغدغه بسیاری از زنان است که حتی ممکن هست هیچوقت بهصورت مستقیم نیاز به خدمات این سازمان پیدا نکنند. میزان جمعآوری کمکهای سالانه سازمان کومن بین سالهای ۱۹۷۷ تا ۲۰۰۷ از چهل و هفت میلیون به سیصد و سی و چهار میلیون دلار افزایش پیدا کرد. متوسط کمکهای فردی در سطح بسیار پایین و در حدود سی و سه دلار است ولی رمز موفقیت تلاشهای این سازمان همواره در جمعآوری کمک مالی از سوی تعداد بسیار زیادی از حمایتکنندگان در سطح گسترده بوده است. این بنیاد و سازمانهای وابستههای آن سالانه درحدود صد و بیست مسابقه ورزشی دو با حضور بیش از یک میلیون شرکتکننده برگزار میکنند. این مراسم نه تنها به افراد اجازه میدهد که به سازمان کمک مالی کنند بلکه داوطلبین را به مشارکت دعوت میکند و آنها را تشویق میکند که تیم تشکیل دهند و به دنبال کمک مالی بیشتری بروند و بهطور کل در تجربه روز مسابقه سهیم باشند. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از این مدل رابطهای احساسی استفاده کنند، باید پرسشهای زیر را از خود بپرسند:
- ● آیا تا به حال قشرهای زیادی از مردم علاقه به کمک کردن را در این زمینه نشان دادهاند؟
- ● آیا میتوانیم به صورت ساده و مختصر ضرورت وجود این سازمان غیرانتفاعی را توجیه کنیم؟
- ● آیا یک راه متدوال و معمولی برای جذب تعداد زیادی از داوطلبان وجود دارد؟
- ● آیا تواناییهای لازم برای توسعه تلاشها به یک منطقه جغرافیایی بزرگتر را داریم؟ و یا آیا میتوانیم این تواناییها را ایجاد کنیم؟
-
مدل دوم: متکی بر دریافتکنندگان خیریه
برخی از سازمانهای غیرانتفاعی مانند کلینیک کلیولند به ازای خدمات ارائه شده به هر فرد، کمک مالی دریافت میکنند اما روی افرادی که در گذشته از این خدمات استفاده کردهاند نیز برای کمک مالی حساب میکنند. مدل مورد استفاده در این قبیل سازمانها را متکی بر دریافتکنندگان خیریه مینامیم. دو مثال بسیار خوب بیمارستانها و دانشگاهها هستند. بهطور کلی، بخش عمده کمک مالی این سازمانهای غیرانتفاعی از طریق هزینههای پرداختشده به ازای ارائه خدمات، تامین میشود. با این وجود تمام هزینه ارائه این خدمات با هزینههای دریافتی جبران نمیشود. در نتیجه، این سازمانها سعی میکنند رابطه خوب و طولانی مدتی با افرادی که زمانی از خدماتشان استفاده کردهاند، برقرار کنند و بر همین اساس این سازمانها را متکی بر دریافتکنندگان خیریه نامیدهایم. اگر چه این کمکهای مالی در مقابل هزینهها بسیار اندک هستند (بهطور متوسط حدود پنج درصد در بیمارستانها و حدود سی درصد در دانشگاههای خصوصی) اما این کمکهای مالی منبع مهمی برای تامین بودجه پروژههای بزرگی مانند ساختمانسازی، تحقیقات و صندوق پشتوانه مالی هستند. اغلب خیرین با این انگیزه کمک میکنند که زمانی با دریافت این کمکها، زندگیشان تغییر کرده است. سازمانهایی که از این مدل متکی بر دریافتکنندگان خیریه استفاده میکنند، عمده حمایت خیریه خود را از طریق هدایای بزرگ دریافت میکنند. دانشگاه پرینستون نمونهای از سازمان غیرانتفاعی است که از مدل متکی بر دریافتکنندگان خیریه استفاده میکند. این دانشگاه شهرت زیادی برای درخواست کمک مالی از فارغالتحصیلان خود دارد و توانسته است بالاترین میزان کمک معادل ۲\۵۹ درصد را در میان تمام دانشگاههای ملی جمعآوری کند. بیش از سی و سه هزار فارغالتحصیل مقطع لیسانس در سال ۲۰۰۸، حدود ۶\۴۳ میلیون دلار به این دانشگاه کمک کردند. به دلیل مهارت بالای این دانشگاه در جمعآوری کمک مالی، بیشتر از پنجاه درصد بودجه عملیاتی دانشگاه پرینستون از سوی خیرین و درآمد ناشی ازصندوق پشتوانه مالی تامین میشود. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از این مدل متکی بر دریافتکنندگان خیریه استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
- ● آیا ماموریت و هدف ما سود فردی خاصی دارد که برای اجتماع هم مفید باشد؟
- ● آیا افراد در طی زمان دریافت خدمات، احساس وفاداری و ادای دین به سازمان پیدا میکنند؟
- ● آیا ساختار مناسب برای دسترسی به دریافتکنندگان خدمات خیریه در مقیاس مناسب را داریم؟
-
مدل سوم: مشوق اعضا
برخی از سازمانهای غیرانتفاعی مثل کلیسای سدلبک به کمکهای مالی افراد وابسته هستند و از مدل جمعآوری کمک مالی با نام «مشوق اعضا» استفاده میکنند. این افراد (که از اعضای آن سازمان هم هستند) به سازمان کمک مالی میکنند زیرا هدف سازمان را جزئی از زندگی روزمره خود میدانند، بنابراین، در نهایت خود این افراد هستند که از این کمکها بهره خواهند برد. سازمانهایی که از مدل مشوق اعضا استفاده میکنند، دارای اساس و پایه خاصی برای ایجاد فعالیتهای گروهی جدیدی نیستند و در مقابل، با اعضا (کمککنندگان مالی) از طریق حمایت از فعالیتهایی که آن افراد به دنبال تحقق آنها هستند، ارتباط برقرار میکنند. این سازمانها اغلب در زمینههای مذهبی، محیط زیست، هنر، فرهنگ و کارهای انسان دوستانه فعالیت میکنند. بهعنوان مثال میتوان از بنیاد ملی بوقلمونهای وحشی نام برد که به دنبال حفظ و گسترش قلمرو زندگی بوقلمونهای وحشی است که از طرف دیگر، مشوق و حمایتکننده شکار بوقلمون وحشی نیز هست. شکارچیان بوقلمون به سمت این سازمان جذب میشوند و در نهایت از کار آن سود میبرند که باعث میشود به اعضای وفاداری تبدیل بشوند که در جمعآوری کمک مالی برای سازمان هم مشارکت میکنند. اعضای محلی این بنیاد در سال، حدود دوهزار ضیافت شام برای جمعآوری کمک مالی برگزار میکنند و در حدود هشتاد درصد از درآمدهای سالانه سازمان را از این طریق تامین میکنند. در این ضیافتها چندین فرصت مختلف برای اهدای پول وجود دارد: بلیط ورودی (که برای هر نفر حدود پنجاه دلار است و شامل حق عضویت سالانه هم میشود)، خرید محصولات و کالاهای تبلیغاتی (بهطور متوسط بیش از صد دلار به ازای هر شرکتکننده) و بلیتهای قرعهکشی (که حدود شانزده هزار دلار به ازای هر ضیافت سودآوری دارند). جایزههای قرعهکشی و کالاهای تبلیغاتی برای فروش از طرف دفتر اصلی این بنیاد تامین میشوند. هر ضیافت بعد از محاسبه هزینهها، در حدود ده هزار دلار سودآوری دارد. بخش بزرگی از پول جمعآوری شده صرف منطقه محلی حفاظت شده در همان منطقه برگزاری ضیافت میشود. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از این مدل جمعآوری کمکهای مالی استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
- ● آیا اعضا احساس خواهند کرد که فعالیتهای سازمان در نهایت بهصورت مستقیم به نفع آنها یا جامعه آنها خواهد بود؟
- ● آیا ما قابلیت این را داریم که اعضا را در کار جمعآوری کمک مالی مشارکت دهیم و آنها را مدیریت کنیم؟
- ● آیا میتوانیم با اعضای اصلی کاملا هماهنگ و همصدا باقی بمانیم، حتی اگر به معنای از دستدادن فرصتهای جمعآوری کمک مالی و کنار گذاشتن فعالیتهایی باشد که باب میل اعضا نیست؟
-
مدل چهارم: شرطبندی کننده بزرگ
تعداد محدودی از سازمانهای غیرانتفاعی مانند موسسه تحقیقات پزشکی استنلی هستند که منابع مالی خود را از طریق تعداد کمی از افراد یا بنیادها تامین میکنند. این مدل از جمعآوری کمک مالی را «شرطبندی کننده بزرگ» مینامیم. در اغلب موارد، بزرگترین اهداکننده سازمان، موسس آن نیز هست که هدف او برطرف کردن معضلی است که احساس و انگیزه شخصی عمیقی نسبت به آن دارد. با وجود اینکه اکثر شرطبندی کنندههای بزرگ منابع مالی زیادی برای شروع کار دارند و به سرعت رشد پیدا میکنند ولی مواردی هم هست که سازمانی پیش از این تاسیس شده است، و یک اهداکننده مالی پیدا میکند که به دنبال کمک مالی به رویکردی مهم و جدید برای حل یک مشکل خاص بوده است. سازمانهای پیروی کننده از مدل شرطبندی کننده بزرگ که ما شناسایی کردیم، بیشتر در دو بخش تحقیقات پزشکی و معضلات زیست محیطی متمرکز بودند. دلایل اصلی اینکه این سازمانها مبلغ هنگفتی از کمک مالی دریافت میکنند این است که: مشکل مورد بررسی آنها با مقدار زیادی از پول، قابل حل شدن است (بهعنوان مثال با مقدار زیادی پول میتوان یک موسسه تحقیقاتی تاسیس کرد تا درمان یک بیماری خاص را کشف کند)، یا سازمان از یک راهحل ضروری و خاص برای حل مشکل استفاده میکند. یک نمونه از سازمانی که از مدل شرطبندی کننده بزرگ استفاده میکند، سازمان حفاظت محیط زیست جهانی است که وظیفه حفاظت از تنوع زیستی موجود در کره زمین را بهعهده دارد تا نشان بدهد که انسانها میتوانند به صورت هماهنگ و سازگار با طبیعت زندگی کنند. سازمان حفاظت محیط زیست جهانی این قابلیت را دارد که در سراسر دنیا منطقههایی را شناسایی کند که اثر مهمی روی حفاظت از تنوع زیستی جهانی میگذارند و بدین ترتیب توجه اهداکنندگان بزرگ را جلب میکند تا از کمکهای هنگفت آنها در جهت امری مهم و تاثیرگذار برای محافظت از کره زمین استفاده شود. کمککنندگان اصلی سازمان حفاظت محیط زیست جهانی را گروه کوچکی تشکیل میدهند. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از این مدل شرطبندی کننده بزرگ استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
- ● آیا میتوان راهحلی نهایی و قابل انجام برای یک معضل بزرگ در بازه زمانی محدود ارائه داد؟
- ● آیا میتوانیم به راحتی بگوییم که این مبالغ هنگفت کمک مالی را کجا و چطور برای رسیدن به اهدافمان صرف خواهیم کرد؟
- ● از میان بنیادها و افراد ثروتمند، آیا کسی علاقهمند به مشکل مورد نظر و رویکرد ما وجود دارد؟
-
مدل پنجم: ارائهدهنده خدمات عمومی
بسیاری از سازمانهای غیرانتفاعی، مانند بنیاد موفقیت برای همه، با ارگانهای دولتی در راستای ارائه خدمات اجتماعی اساسی مورد نیاز مانند مسکن، کمکهای بشردوستانه و آموزش و پرورش همکاری میکنند که دولت از قبل برای آنها بودجه تخصیص داده است. سازمانهای غیرانتفاعی را که ارائهدهنده این نوع از خدمات هستند ارائه دهنده خدمات عمومی مینامیم. دولت در بعضی از موارد، این ارائه خدمات را کاملا به سازمانهای غیرانتفاعی واگذار میکند ولی مقررات خاصی را هم برای دریافت کمک مالی وضع کرده است که میتوان از فرمول بازپرداخت هزینهها و یا درخواست طرح پیشنهادی نام برد. سازمانهای ارائه دهنده خدمات عمومی همگام با رشد و توسعه، به دنبال منابع مالی دیگر هم میروند. تی.ام.سی، نمونهای از سازمانهای غیرانتفاعی است که از مدل ارائه دهنده خدمات عمومی استفاده میکند و وظیفهاش پشتیبانی و حمایت از فرزندان و خانوادههای مهاجران است. در سال ۱۹۷۱ با کمکهای دولت فدرال تحت عنوان برنامه «هد استارت» شروع به کار کرد و با تمرکز روی نیازهای دو فرهنگ و دو زبانه بودن خانوادهها به دنبال آماده سازی فرزندان مهاجرین برای ورود به مدرسه و سیستم آموزش و پرورش بود. همزمان با رشد و توسعه شورای مهاجرین تگزاس، رهبرانش سعی کردند وابستگی خود را به این تک منبع مالی کاهش داده و به دنبال کمکهای دولتی دیگری نیز بروند. در حال حاضر تی.ام.سی از منابع مختلف فدرالی، ایالتی و دولت محلی کمک مالی دریافت میکند و برنامههای جدیدی مثل سوادآموزی، مراقبتهای دوران بارداری و آموزش مصرف کننده را هم ارائه میدهد. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از مدل ارائه دهنده خدمات عمومی استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
- ● آیا سازمان ما مطابق برنامه یا برنامههای از پیش تعیینشدهای از سوی دولت است؟
- ● آیا میتوانیم نشان بدهیم که عملکرد سازمان ما بهتر از رقیبهای ما است؟
- ● آیا حاضریم به صورت دورهای وقت خود را صرف تمدید قراردادها و کاغذ بازیهای دولتی بکنیم؟
-
مدل ششم: ابداعکننده قوانین و سیاستها
برخی از سازمانهای غیرانتفاعی مثل سازمان دهکده جوانان کاملا متکی بر کمکهای مالی از سوی دولت هستند و از مدلی با نام ابداعکننده قوانین و سیاستها پیروی میکنند. این سازمانهای غیرانتفاعی روشهای جدیدی را برای مقابله با مشکلات اجتماعی ایجاد کردهاند که لزوما با برنامههای جاری کمکهای مالی دولت سازگار نیست. آنها کمککنندگان دولتی را قانع کردهاند تا به این روشهای جدید اعتماد کنند زیرا این راهحلها از راهحلهای موجود پیشین، کارآمدتر و کمهزینهتر هستند. (ارائه دهندگان خدمات عمومی برعکس این گروه، ازبرنامههای کمک مالی دولتی موجود برای خدماتی که ارائه میدهند، استفاده میکنند.) نمونهای که از این دسته میتوان نام برد، سازمان هِلپ یو.اس.اِی است. این سازمان غیرانتفاعی برای بیخانمانها مسکن موقت فراهم میکند و برای خانوادههایی با درآمد کم، خانههایی با قیمت مناسب میسازد. اندرو کومو(فرزند فرماندار سابق نیویورک ماریو کومو) در سال ۱۹۸۶ سازمان هلپ یو.اس.اِی را بهعنوان راهحل جایگزینی برای سکونت بیخانمانها در خانهها به جای سیاست اجرایی در نیویورک تاسیس کرد که مطابق آن بیخانمانها در هتلهای مخصوصی با نام هتلهای رفاهی قرار میگرفتند. این روش نوین در راستای مشکل مسکن بیخانمانها توسط هلپ یو.اس.اِی زمانی ارائه شد که مشکل بیخانمانها تبدیل به یک معضل عمومی بزرگی شده بود و مسئولین دولتی حاضر بودند روشهای جدیدی را برای برطرف کردن این مشکل امتحان کنند. کومو با ادعای اینکه راهحلش هم کارآمدتر و هم کمهزینهتراست، حمایت اولیه تصمیم گیرندگان دولتی را به خود جلب کرد که هزینه پروژه به دلیل همزمانی با معضلات اقتصادی در نیویورک از اهمیت زیادی برخوردار بود. بودجه هلپ یو.اس.اِی در سال ۲۰۰۷ در حدود شصت میلیون دلار بود که هشتاد درصد آن از منابع دولتی تامین شده بود (نیمی از دولت فدرال و نیم دیگر از دولت ایالتی و محلی). رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از مدل ابداکننده قوانین و سیاستها استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
- ● آیا ما رویکرد نوینی برای گذار از وضعیت کنونی (از لحاظ اثرگذاری و هزینه) داریم که آنقدر ضرورت دارد که نظر کمک کنندگان مالی دولتی را که غالبا به سوی راهحلهای سنتی گرایش دارند، به خود جلب کند؟
- ● آیا میتوانیم کمک کنندگان مالی دولتی را قانع کنیم که برنامه ما عملی و شدنی خواهد بود؟
- ● آیا ما میتوانیم با تصمیم گیرندگان دولتی که از تغییر حمایت میکنند، رابطهای خوب و قوی برقرار کنیم؟
- ● در حال حاضر، آیا فشارهای لازم بر روی دولت برای تغییر روند و سیاستهای فعلی وجود دارد؟
-
مدل هفتم، کارگزار ذینفعان
برخی از سازمانهای غیرانتفاعی مانند سازمان وام دانشجویی آیوا با رقبای خود بر سر ارائه خدماتی که از سوی دولت عرضه یا پشتیبانی میشود، رقابت میکنند. اینگونه سازمانهای غیرانتفاعی را مدل کارگزار ذینفعان مینامیم. این سازمانها در زمینه مسکن، خدمات استخدامی، خدمات درمانی و وامهای دانشجویی فعالیت میکنند. وجه تمایز این دسته از سازمانهای غیرانتفاعی با بقیه برنامههای دولتی این است که دریافتکنندگان خدمات خیریه، آزادی کاملی در انتخاب سازمان غیرانتفاعی برای دریافت خدمات دارند. یکی از نمونههای استفاده کننده از این مدل، سازمان غیرانتفاعی مشارکت برای مسکن کلانشهر بوستون است که مدیریت املاک اجارهای متعلق به دولت ایالتی و فدرال را در بیش از سی منطقه ماساچوست برعهده دارد. این سازمان از زمان تاسیس در سال ۱۹۹۱ تا به حال در ارائه کمک هزینه یا یارانه مسکن به خانوادههای نیازمند، شهرت خوبی برای خود کسب کرده است و بزرگترین ارائه دهنده یارانه مسکن در منطقه بوستون است که بیش از هفت هزار و پانصد خانوار را تحت پوشش خود دارد. سازمان مشارکت مسکن کلانشهر بوستون، فعالیتهای مرتبط دیگری مانند برنامههای آموزشی و جلوگیری از بیخانمان شدن را نیز ارائه میدهد . بیش از ۹۰ درصد بودجه این سازمان از هزینههای مدیریتی پرداختی از سوی دولت به عنوان بخشی از یارانه تامین میشود. باقی بودجه از سوی شرکتها و بنیادها تامین میشود. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از این مدل کارگزار ذینفعان استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
- ● آیا میتوانیم به دولت ثابت کنیم که ما توانایی خوبی در ارائه خدمات یا یارانه به افراد نیازمند داریم؟
- ● آیا میتوانیم میزان خدمات بیشتر کنیم تا ارزش سود بالاتر رود؟
- ● آیا میتوانیم به خوبی قوانین و مقررات وضع شده توسط دولت برای بهعهده گرفتن مسئولیت ارائه این خدمات را اجرا کنیم؟
- ● آیا میتوانیم راهی برای جبران هزینههای جانبی این قبیل برنامههای خدماتی پیدا کنیم؟
-
مدل هشتم: بازیافتکننده منابع
برخی از سازمانهای غیرانتفاعی مانند بنیاد اَمِریکِرز از طریق دریافت اجناس و کالاهای خیریه و اهدایی از شرکتها و افراد مختلف و رساندن آنها به افراد نیازمندی که توانایی خرید آنها را ندارند، رشد و توسعه یافتند. سازمانهای غیرانتفاعی را که از این مدل استفاده میکنند، بازیافتکننده منابع مینامیم. کسب و کارها تمایل زیادی به اهدا کالا و اجناس مختلف مثل غذاهایی با تاریخ مصرف مشخص دارند زیرا در غیر این صورت این اقلام به هدر میروند و یا هزینه نهایی تولید اجناس زیاد از حد پایین است و در بازار رقابت با تولیدکننده عرضه نخواهند شد، مثل دارو در کشورهای در حال توسعه. اجناس و کالاهای اهدایی بخش بزرگی از دارایی اصلی شرکت هستند ولی برای پرداخت هزینههای عملیاتی باید منابع مالی دیگری را پیدا کرد. اکثریت بازیافتکننده منابع در زمینه برنامههای غذایی، کشاورزی، درمانی و تغذیه در سطح بینالمللی فعال هستند. بزرگترین سازمان مبارزه با گرسنگی در منطقه نیوانگلند با نام بانک غذایی بوستون بزرگ نمونهای از این مدل بازیافتکننده منابع است. این سازمان سالانه در حدود پانزده هزار تن غذا را بین ششصد سازمان محلی شامل انبارهای غذایی خیریه، آشپزخانههای خیریه، مراکز نگهداری از کودکان و سالمندان و پناهگاههای بیخانمانها، توزیع میکند. در سال ۲۰۰۶ حدود پنجاه و دو درصد از داراییهای این بانک را کالاهای اهدایی از سوی شرکتها تشکیل میداد. برنامههای دولت فدرال و ایالتی نیز به این بانک کمک جنسی و مالی میکنند که در حدود بیست و سه درصد منابع سالانه آنها را تامین میکند که صرف توزیع مواد غذایی میشود. بیست و پنج درصد باقیمانده از سوی هدیههای نقدی افراد مختلف تامین میشود که هزینههای سربار و هزینههای بهبود ساختار را پوشش میدهد. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از این مدل بازیافتکننده منابع استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
- ● آیا کالاهایی که میخواهیم توزیع کنیم را میتوان به صورت مداوم از اهداکنندگان دریافت کرد؟
- ● آیا میتوانیم مهارت این را پیدا کنیم که در کنار روندهای ناگهانی افزایش اهدای اجناس، در زمان کمبود اجناس اهدایی هم آمادگی داشته باشیم؟
- ● آیا راهبرد مشخصی در جهت جمعآوری کمک نقدی برای تامین هزینههای عملیاتی و سربار داریم؟
-
مدل نهم: ایجادکننده بازار
برخی از سازمانهای غیرانتفاعی مانند تراست فور پابلیک لند خدماتی را ارائه میدهند که همزمان نیاز به آنها در بازار وجود دارد اما مورد توجه خیًرین نوعدوست هم هست. اینها خدماتی است که پرداخت مستقیم پول برای آنها در جامعه غیراخلاقی یا حتی غیرقانونی است. سازمان غیرانتفاعی که این خدمات را ارائه میدهد از مدلی استفاده میکند که ایجادکننده بازار مینامیم. بهعنوان نمونه میتوان از اهدای عضو نام برد. تقاضای زیادی برای اعضای بدن انسان وجود دارد ولی فروش آن غیرقانونی است. این سازمانهای غیرانتفاعی عمده بودجه خود را از طریق دریافتیهای خیریه و هزینههای دریافتی مستقیم در ازای فعالیت و خدمات، تامین میکنند. بیشتر ایجادکنندگان بازار در زمینه سلامت و بیماری فعالیت میکنند ولی نمونههایی نیز در زمینه حفاظت از محیط زیست وجود دارد. یک نمونه از این سازمانها صندوق بیماریهای کلیوی آمریکا است که در سال ۱۹۷۱ برای کمک به افراد کم بضاعت با بیماریهای کلیوی برای پرداخت هزینههای دیالیز تاسیس شد. در حال حاضر این سازمان بزرگترین کمک کننده مالی به بیماران دیالیزی در سرتاسر کشور آمریکا است که مطابق گزارش سال ۲۰۰۶، سالانه هشتاد و دو میلیون دلار به شصت و سه هزار و پانصد بیمار کلیوی (۱۹ درصد کل بیماران دیالیزی) کمک کرد. ارائهدهندگان خدمات بهداشتی تا قبل از سال ۱۹۹۶ میتوانستند به بیماران دیالیزی محتاج که تحت پوشش حمایت دولتی بودند، کمکی پرداخت کنند که شامل بیست درصد از کل هزینهها میشد. دولت فدرال در سال ۲۰۰۶ این کار را برای ارائه دهندگان خدمات بهداشتی غیرقانونی اعلام کرد زیرا ممکن بود بیمار مجبور شود فقط از یک ارائه دهنده خدمات بهداشتی خاص، خدمات دیالیز دریافت کند. سازمان خیریه بیماریهای کلیوی آمریکا، این مشکل را شناسایی و برنامهای برای حل آن ایجاد کرد. حالا این نهاد، خودش این هزینهها را پرداخت میکند تا بیماران به درمان خود ادامه دهند. ارائه دهندگان خدمات بهداشتی و شرکتهای بزرگ بخش عمدهای از منابع مالی مورد نیاز این سازمان را فراهم میکنند. سازمان خیریه بیماریهای کلیوی آمریکا در حال استفاده از قوانین مشابه بیماران دیالیزی، برای داروهای درمان پوکی استخوان نیز هست. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از مدل ایجادکننده بازار استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
- ● آیا گروهی از کمککنندگان مالی علاقهمند به سرمایهگذاری برای حمایت از کار ما وجود دارد؟
- ● آیا دلایل قانونی یا اخلاقی بیشتری برای ارائه این خدمات از سوی سازمانهای غیرانتفاعی وجود دارد؟
- ● آیا ما دارای یک برنامه مورد اعتماد و نامی معتبر هستیم؟
-
مدل دهم: اجراکننده در سطح محله ولی در سرتاسر کشور
تعدادی از سازمانهای غیرانتفاعی هستند مثل سازمان بیگ برادرز بیگ سیسترز که با ایجاد شبکهای ملی در داخل یک کشور از افراد مختلف در محله و منطقههای خودشان، رشد و توسعه پیدا کرد. سازمانهای غیرانتفاعی که از این مدل استفاده میکنند را اجراکننده در سطح محله ولی در سرتاسر کشور مینامیم. این سازمانها روی مسائلی مانند مدارس با شرایط بد و یا بچههای نیازمند به الگویی مناسب در میان بزرگسالان میپردازند که این مشکلات در میان انجمنهای محلی از اهمیت زیادی برخوردار است و دولت به تنهایی قادر به حل این مشکلات نیست. بیشتر کمکهای مالی این سازمانها از محلات جمعآوری میشود و دولت مقدار خیلی کمی به آنها کمک میکند. تعداد بسیار کمی از عملیاتهای محلی به میزان بیشتر از پنج میلیون دلار رسیدهاند ولی از لحاظ وسعت میتوانند بسیار گسترده باشند. سازمان غیرانتفاعی آموزش برای آمریکا نمونه دیگری از سازمانهایی است که از مدل اجراکننده در سطح محله ولی در سرتاسر کشور استفاده میکند. سازمان آموزش برای آمریکا، فارغالتحصیلان جدید دانشگاهها را جذب میکند، آموزش میدهد و در مدارس مختلف کشور مستقر میکند. این سازمان در سال ۱۹۸۹ تاسیس شد و تا سال ۲۰۰۷ به درآمد سالانه بیش از نود میلیون دلار رسید. این سازمان، بیست و شش دفتر محلی دارد که بیش از هفتاد و پنج درصد کمکهای مالی را جمعآوری میکنند. رمز موفقیت این سازمان در این است که بیانیه ماموریتاش (بهبود کیفیت سیستم آموزش دوازده مرحلهای) در راستای دغدغههای کمککنندگان مالی هم هست. جمعآوری کمک مالی برای این سازمان دارای جنبهای حیاتی است و برای این کار از مدیران اجرایی هر منطقه برای جمعآوری کمک مالی محلی استفاده میکند. رهبران سازمانهای غیرانتفاعی که میخواهند از این مدل اجراکننده در سطح محله ولی در سرتاسر کشور استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:
- ● آیا ما به دنبال رفع معضلی هستیم که رهبران محلی هم به آن توجه زیادی دارند و آیا رفع این مشکل در انجمنها و محلات دیگر مختلف کشور هم ضرورت دارد؟
- ● آیا گسترش سازمان به جوامع و انجمنهای کوچکتر در راستای اهداف و ماموریت ما خواهد بود؟
- ● آیا میتوانیم از مدل خود در جوامع دیگر هم استفاده کنیم؟
- ● آیا میتوانیم رهبرانی باعرضه را برای هدایت سازمان در مناطق دیگر شناسایی و به آنها اختیارات لازم را بدهیم؟
-
مشکلات موجود سر راه سازمانهای غیرانتفاعی
در دنیای اقتصادی امروز رهبران سازمانهای غیرانتفاعی به راحتی وسوسه میشوند تا به دنبال هر نوع پولی بروند که باعث میشود سازمان از مسیر اصلی خود خارج بشود. بیش از هر زمان دیگری، در دوران سختیها و مشکلات است که رهبران سازمانهای غیرانتفاعی نیاز دارند استراتژی جمعآوری کمک مالی خود را بررسی کنند و به روشهای جمعآوری کمک مالی نظم و ترتیب بدهند. ما امیدواریم که این مقاله چارچوب لازم را در جهت انجام اینکار برای رهبران سازمانهای غیرانتفاعی فراهم کرده باشد.
سازمانهای غیرانتفاعی از راههای مختلفی برای جمعآوری کمک مالی استفاده میکنند و تمام آنها نمیتوانند به مدلهای لازم برای برنامههایی در ابعاد بزرگ برسند. تمام سازمانهای غیرانتفاعی میتوانند از شفافسازی، موثرترین مدل جمعآوری کمک مالی خود بهره ببرند و حتی ممکن است سازمانهای غیرانتفاعی مدلهای جدیدی را برای جمعآوری مبالغ زیادی از کمک مالی توسعه بدهند. همانطور که در ابتدا هم گفته شد، تقریبا ۱۵۰ سازمان غیرانتفاعی جدید ( بدون در نظر گرفتن دانشگاهها و بیمارستانها) بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۳ بیش از ۵۰ میلیون دلار در سال کمک مالی جمعآوری کردند.
در سوی دیگر این معادله، خیرین بیش از پیش روی کمکهای مالی خود به سازمانهای غیرانتفاعی دقت میکنند. ما امیدواریم که این مقاله به خیرین دید بهتری نسبت به راهبرد (استراتژی) کمکهای مالی خودشان بدهد تا به صورت کارآمدتری از برنامههای مورد نظرشان حمایت کنند. همانطور که جامعه بیشتر از قبل نیازمند بخش غیرانتفاعی و خیرین برای حل مشکلات است، فهم و درک صحیحی از مدلهای جمعآوری کمک مالی برای رسیدن به آن آرمانها نیز روزبه روز اهمیت بیشتری پیدا میکند.